ميتوان جوشش سنگ بود بر مرگابه هاي غار
كه رگان مسموم تو را مانند
ميتوان تك دست ناشناسي شد به كنج عكس عروسي مادربزرگ
و تازه شد در گرمي نفس هاي بيدار-خابي محتضرت
بيارام كه دنياي راه راهِ خاب ، تبعيدگاه شماست
كه مردمكاني شريف داريد
پيچيده در ملافه هاي خاب
ملافه هاي پاكِ مرگ
*خاب اوّل مثل خاب ديدن
**خاب دوّم مثل خابيدن