Sunday, November 1, 2009

سرود سم كده

دو



در كوچه هاي شب

بر دروازه هاي ماهتاب

بر ساحت پاك خواب

سيرسيرك ها مي خا نند.



جنگل ابريشم موهاي زن

دست مرد كه بيهوده چنگ مي زند

و خا طره ماهي كوچكيست بر گوشة يك عكس.



كودك ، كودك ، جيرينگ ، جيرينگ

جذبة جمادي مي جويد از جوي

كودك ، كودك ، جيرينگ ، جيرينگ

جابجايي جثّه هاي جاري در جهان

كودك ، كودك ، جيرينگ ، جيرينگ

انفجار.

سرود سم كده

يك




صحراي ابر بر افق

و خدا نور سرخيست كه مي ترسا ند

خانه ها شيهه ميكشند در منظره

به سان گلّة قنطورس -نيمي آهن و نيمي گوشت-

و زاويه ها پرواز مي كنند به تنديس

تثليث شرق گياه ، آبشار و دست-

ماجرا از سر گرفته مي شود در جويبا ر

و برگ جاري مي شود در وريد هاي باغ

دندان هايم را ببوس در گودال

سرود سم كده

اين شعر سرود همة ماست. همة ما كه روزي بمب اتم تكّه تكّه مان خاهد كرد.