Sunday, November 1, 2009

سرود سم كده

يك




صحراي ابر بر افق

و خدا نور سرخيست كه مي ترسا ند

خانه ها شيهه ميكشند در منظره

به سان گلّة قنطورس -نيمي آهن و نيمي گوشت-

و زاويه ها پرواز مي كنند به تنديس

تثليث شرق گياه ، آبشار و دست-

ماجرا از سر گرفته مي شود در جويبا ر

و برگ جاري مي شود در وريد هاي باغ

دندان هايم را ببوس در گودال

No comments:

Post a Comment