Friday, August 28, 2009

موزيك براي گيتار

شاهزاده ي جذامي
پژمرده ي كدام نيم شب نوجوانيت گشتي؟
كدام بوسه از قصر به سايه ات راند؟



اوّل بار كه ماه باهام حرف زد
پنج ساله بودم يا شش
دست هايي از پشت بام به ساحتِ سِحرم بردند
هفته اي پيشتر
روباه به چشمانم نگريست
و در پشت چراغ هاي زرد خيابان گم شد
هميشه وقت هست براي ديوانه تر شدن

پدر ، كشتي هايش را در بطري هاي بويناك مي ساخت
كشتي هايي هميشه به لنگر
و مادر هنوز نگاهش را از تو مي دزدد
عمر خيلي چيز ها را مي بلعد
و خيلي ها را تف مي كند

راديو گريه مي كند كه
هر جا كه ميرم فقط يه جور از آدميزادو مي بينم
آدمايزاداي خوشبخت

ربودن ماه ، گريختن و بر دروازه هاي شهر كشته شدن
قصّه تلخ و هميشگي ست
مردي كه آخرين سكّه اش را در قمار باخت
آن كه دستهايش را در سومالي از دست مي دهد ، هر روز
زني كه در كامجوييِ بي رحمانه اي در صفحه هاي روزنامه شيطان را آبستن شد
مسافري كه كاشانه اي نيافت مگر در هروئين
پير مردي كه در سرفه هايش خون و الماس يافتند
عشّاقي كه دست در دست از پل به رودخانه پريدند
دختر بچّه اي كه سه چشم داشت و از تماشاخانه اي در هنگ كنگ به دست ناسا ربوده شد و به مرّيخ پرتاب شد
احمقي كه بزرگتر و بزرگتر مي شود
بزرگتر و بزرگتر
بزرگتر و بزرگتر
آنقدر بزرگ تا
ب ت ر ك د

و تو
اي امامِ مفقود
ستاره ي دنباله دار
د.ه.ن

1 comment:

  1. What is this bullshits in your weblog. Get real,man.Get outta your ivory tower.Reza Jelveh

    ReplyDelete